کد مطلب:161362 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

چرا به جای گفتگو و سخنرانی و سمینار، عزاداری می کنیم
آیا زنده نگهداشتن حادثه ی عاشورا منحصر به سینه زنی و زنجیرزنی است؟ چرا باید تا نیمه شب به عزاداری پرداخت و كار خود را در بعضی از ایام، تعطیل و شهر را سیاه پوش و هزینه ها صرف كرد؟ در حالی كه به روش گفتگو و سخنرانی اگر این بزرگداشت انجام شود، ضررهای اقتصادی و انسانی كمتری خواهد داشت؟! و اساسا چرا برای گریه كردن، باید روضه خوانی كرد و آیا این اشكها و روضه ها، تأثیری هم دارد؟

پاسخ:

گذشته از پادش اخروی گریه ی بر مصائب اهل بیت علیهم السلام و مخصوصا سیدالشهداء علیه السلام كه در این رابطه سفارشات زیادی از ناحیه ی معصومین علیهم السلام برای عزاداری و روضه خوانی سیدالشهداء علیه السلام شده است، بی تردید مسأله ی عزاداری بخصوص برای سالار شهیدان از افضل قربات است كه فلسفه های سازنده تربیتی متعددی دارد؛ من جمله:

1 - زنده نگهداشتن حماسه ی جاوید اباعبدالله علیه السلام و حفظ نهضت عاشورا.

2 - ایجاد روحیه ی انقلابی، منش آزادگی، شهادت طلبی، ایثار و حقیقت جویی در جامعه.


3 - پیوند عمیق عاطفی بین امت و الگوهای راستین.

4 - بسط و گسترش مجالس دینی در سطح وسیع و آشنا شدن توده ی مردم با شعائر و معارف اسلامی.

5 - پالایش روح و تزكیه ی نفس.

6 - ایجاد حس همدردی با مظلوم و همرزمی با ظلم.

در این میان تنها دو مورد را در سخنرانیها می توان یافت: زنده نگهداشتن حماسه ی عاشورا و آشنائی مردم با معارف اسلامی.

از امام صادق علیه السلام نقل است كه در خصوص تشكیل مجالس روضه و ذكر مصیبت اباعبدالله الحسین علیه السلام، خطاب به فضیل - مداح اهل بیت - فرمودند: «ای فضیل! هر كس ما را یاد كند و یا دیگری ما را در پیش او یاد كند، و در اثر آن، قطره ای از اشك او جاری شود، خداوند وی را می بخشد؛ هر چند اشتباهات زیادی داشته باشد». [1] و نیز از آن حضرت نقل است كه فرمودند:«هر كس در مورد جدم امام حسین علیه السلام، در مجلسی روضه بخواند و پنجاه نفر را بگریاند: بهشت برای او واجب است. حتی اگر... اقلا یك نفر را نیز بگریاند، بهشت بر او واجب است». [2] .

از امام رضا علیه السلام نیز نقل است كه در این خصوص به دعبل خزائی فرمودند: «این روزها - ایام محرم - روز مصیبت ما و شادی بنی امیه است. هر كس بر مصیبت ما گریه كند و یا كسی را بگریاند، اجر او با خداست و در روز جزا، با ما اهل بیت محشور خواهد بود». [3] مسلما هر مسلمان پاك طینتی با یادآوری مصائب اباعبدالله علیه السلام و عظمتی كه آن حضرت با نهضت تاریخ ساز خود بوجود آورد، متأثر و متنبه می شود و با جاری كردن اشك از دیدگان خود، پیوند خود را با امام شهیدان و پیام انقلاب او عمیق تر می بیند و


بی شك در نوع رفتار و نگرش او در جامعه تأثیر می گذارد.

مضافا بر اینكه مجالس روضه خوانی نقش تذكر و یادآوری دارند، نه تلقین و گریاندن.

البته همانطور كه در سؤال مطرح شده است، بحث در مورد شخصیت سیدالشهداء علیه السلام تشكیل میزگردها، سخنرانی ها، كنفرانسها، نوشتن مقالات و این قبیل امور فرهنگی و علمی و تحقیقاتی، بسیار مفید و لازم است. و البته در جامعه ی ما نیز این گونه كارها انجام می شود و به لطف آن حضرت، بحث و گفتگو و تحقیقات زیادی پیرامون این امر صورت گرفته و می گیرد و مردم نیز به فراخور حال خود بهره مند می شوند. اما آیا این گونه فعالیت ها برای بهره برداری از حادثه ی عظیم عاشورا كافی است؟

مثلا یك خودرو برای حركت خود، به دو چیز نیاز دارد: یكی وسیله ای كه بتواند «انرژی مكانیكی» تولید كند تا خودرو حركت كند؛ و دیگر «چراغ»، تا راه را بنمایاند و خودرو داخل دست انداز و گودال نیفتد. اگر در محیط تاریكی، موتور خودرو خیلی خوب كار كند و انرژی مكانیكی هم تولید كند، اما مسیر و راه را نبینیم، ممكن است با خطرات بسیار جدی روبرو شویم؛ یا احتمالا تصادفی رخ دهد كه به قیمت جان راننده و سرنشینان آن تمام شود.

همچنین است وجود انسان كه به دو عامل نیازمند است: عاملی كه باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند و به دنبال آن شور و شوقی نسبت به انجام آن كار پیدا كنیم. و دیگر اینكه بدانیم به چه دلیل باید این كار را انجام دهیم؟ این امور چه فایده ای برای انسان دارد؟ به عوامل نوع اول انگیزه های روانی می گویند. سائقه، احساسات، تمایلات، گرایشها، غرائض و عواطف هم می گویند. به عوامل نوع دوم هم، عوامل شناختی و معرفتی گفته می شود. مجموع این عوامل، حركت در انسان ایجاد می كند.

مثلا اگر انسان بداند فلان ماده ی غذایی برای بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا اشتهای او تحریك نشود، به سراغ آن غذا نمی رود. مسایل اجتماعی و سیاسی نیز همین گونه اند. هر چند شخص بداند كه فلان حركت اجتماعی خوب و مفید است،


ولی تا انگیزه ای برای انجام آن حركت نداشته باشد، فعالیتی انجام نمی دهد.

ما بعد از اینكه دانستیم حركت سیدالشهداء علیه السلام چه نقش مهمی در اصلاح روند تاریخ و نمایاندن راه سعادت به انسانها داشته است، متوجه خواهیم شد كه این شناخت، بخودی خود موجب حركت نمی شود. زمانی این شناخت فایده دارد كه در ما انگیزه ای هم بوجود بیاید. و این در جایی حاصل می شود كه صحنه، بازسازی شده و انسان از نزدیك به واقعه بنگرد. همه می دانیم كه شنیدن با دیدن تفاوت بسیاری دارد. به همین نسبت شناخت امام حسین علیه السلام و قیام او و حادثه ی عظیم عاشورا، غیر از احساس همدردی و عزاداری و گریه كردن بر آن حضرت است. مجموع این دو عامل، دلها را متوجه ی اباعبدالله علیه السلام و انقلاب او كرده و قلوب مستعد و آماده را ارشاد و راهنمایی می كند. همینكه انسان صبح از خانه بیرون می آید و می بیند شهر با پرچم ها، سیاه پوش شده است، خود این تغییر وضیعت، دلها را تكان می دهد و منقلب می كند. گرچه مردم می دانند فردا محرم است، اما دیدن پرچمهای سیاه اثری را در دل آنها می گذارد كه دانستن این «فردا محرم است»، آن اثر را نمی گذارد. راه انداختن دسته های سینه زنی با آن شور و حال خاص خود، می تواند اثری داشته باشد، كه هیچ كار دیگری آن اثر را ندارد؛ لذا اینها اثری دارند كه دانستنیها و خواندنیها آن اثر را ندارند. [4] .

البته بر خلاف گمان برخی از مردم، این قبیل عزاداری ها موجب نمی شود كه گناهان انسان گناهانش تماما بخشیده شود. و به قول استاد مطهری رضی الله عنه اینگونه نیست كه امام حسین علیه السلام سنگر گناهكاران بوده و كشته شدنش بخاطر این باشد كه گنهكاران از عذاب الهی بیمه شوند و جوابگوی معصیت معصیت كاران باشد. [5] .



[1] قرب الاسناد، ص 26.

[2] كامل الزيارات، ص 105.

[3] جلاء العيون شبر ج 2، ص 52.

[4] با تغيير و تلخيص؛ برگرفته از آذرخشي ديگر از آسمان كربلا.

[5] حماسه ي حسيني ج 3، ص 256.